تا که بر مقصدشان راهزنان ره نبرند              رهروان نعل در اين مرحله وارون زده اند



Aayneh
 
.

Sunday, May 06, 2012

At night, all I wanna do is flying a colorful kite , that is really all I wanna do. Especially in the wind blows of summer nights, when the sky is clear and bright. I wanna fly my kite  so high that everyone can see it from far far away. I flew a kite train on the beach, and people came from mountains away to see it! dont believe me? fly one and see for yourself!

| 7:43 PM | link


Tuesday, September 27, 2011

Which robotic vacuum cleaner is the best? Does one have features and accessories that none of the others have? Can we compare all of the robotic vacuum cleaners and come up with the best one?

To answer these questions, we have to first see how exactly bobsweep, the intelligent vacuum cleaner works. Bobsweep has a very effective brush that sweeps the floor. Meanwhile, a powerful suction motor, that unlike other brands on the market, creates real vacuuming, takes in, dust, hair, and other dirt from the floor. In addition to having real vacuum suction, bobsweep is much smarter in its cleaning algorithm. Instead of randomly running into your furniture like the roomba, it cleans just like a human would do: cleaning the area around it while avoiding furniture and other obsticles, then moving to a new place and proceed with cleaning. It should also be said, that all the other robotic vacuum cleaners see uneven flooring as obstacles. Thus, if you for example have a carpet on the groun, iRobot Roomba 560 and the Neato XV-11 will consider it an obstacle and bounce back as soon as they reach the carpet. Thus booth iRobot Roomba 560 and the Neato XV-11 leave the carpet dirty. But Bobsweep will charmingly raise itself and mount the carpet and cleans its surface like the rest of the house. This is what makes Bobsweep a much better robot vacuum cleaner. Lastly, I have to mention that Bobsweep is the only robotic vacuum cleaner that has a liter dust bin: almost twice as large as those of iRobot Roomba 560 and the Neato XV-11. Now this is in consideration that Bobsweep comes with the best price and customer support.

The other thing that uniquely advantages bobsweep over all the other robotic vacuum cleaners is that it works on every flooring surface. It also comes with a mopping attachment that can polish wood and ceramic floors. Now this, you don't get with any other robot vacuum.

Labels:

| 9:19 AM | link


Monday, September 05, 2011

What do you all think about vacuum cleaning robots? Are they useful? I donno if we really need vacuum robots, but I kinda like the idea! Am I too lazy, or simply practical!?

| 6:15 PM | link


Tuesday, November 11, 2003

بعضی وقت ها بايد از توی چاه بتونی ماه رو ببينی،
عاشق تو هر چيزی خوبی هاش رو می بينه.
اگه ماه رو ديدی،
...با من بيا

| 1:28 AM | link


Wednesday, November 05, 2003

***مهم***
***محدوديت سنی برای خواننده***
***محدوديت 23 سال برای دختران***
***محدوديت 20 سال برای پسران***
***توجه: خواندن اين مطلب به هيچ وجه به کسی توصيه نمی شود***
***
***
---------------------------------------------------------------------
*****عذاب*****
به صورتش نگاه می کرد و موهاش رو نوازش می کرد،
سرش رو گذاشت روی شونه هاش و گردنش رو بوسيد،
و دوباره به صورتش نگاه می کرد، در حالی که چشمهای اون بسته بود،
دستش رو از روی گردن تا روی پيشونی کشوند و ابرو هاش رو ناز کرد،
دستش رو روی چشمهاش کشيد، دستش رو برد زير پلکهاش و توی چشمهاش رو لمس کرد،
با فشار انگشت سبابه ی دست راست سعی کرد چشم رو در بياره،
دوباره به صورتش نگاه کرد و صورت خودش رو برد به طرف اون،
لب هاش رو چند بار بوسيد، و زبونش رو روی صورتش سر داد تا روی چشم،
پبعد پلک رو با دست کنار زد. چشم رو با دهان می مکيد و با کمک زبان به داخل دهان کی کشيد،
روی تنش دراز کشيد و سينه هاش رو روی سينه های اون گذاشت و شروع کرد به بوسيدن و ليسيدن گردن و گوش های اون.
گاهی هم دندان می زد، لباسی بر تن نداشت، همچنين او هم.
تنش را گاز می گرفت و می خنديد، خنده های بلند و اهريمنی.
سياهی لبانش جای خود را به سرخی زخم های بی خون داده بودند، و با مکيدن های او، هر بار به صورتی متمايل می شدند.
لکه های کبودی و زخم های پوستی و جای دندان همه بدن دخترک را پوشانده بود.
ترشی سطح روی زخم توی دهان زن لذت بخش بود.
جنازه ی دخترک له شده و سرشار از آثار ضربه و زخم زير زن ولو شده بود.
و زن گاز می گرفت و می خنديد.
می خنديد و جيغ می کشيد،
با صدايی وحشتناک تر از زوزه ی شيطان
...
...
...

| 11:49 AM | link


Thursday, October 30, 2003

يکجا نشسته بود،
به اطراف نگاه می کرد،
شب، کم کم از راه می رسيد
بالهايش را از دو سو باز کرد،
به هوا پريد،
با شتاب به اين سو و آن سو می رفت،
و به اطراف نگاه می کرد.
باز هم شب شده بود، و او بايد پرواز می کرد، برای حيات...
به اطراف نگاه می کرد،
تا اينکه بالاخره روی يک سنگ سفيد نشست.
اما بعد،
متوجه صدايی شد،
صدايی از عمق زمين.
و لرزش دوره ای رو زير پاش حس کرد.
صدا و لرزش، يکنواخت و تکراری بود.
به زمين خيره شد، و...
زمين احساس خوبی نداشت،
فروشدن مجرای باريک و تيز توی تنش رو احساس کرد.
سوزش آنی، و خارش و درد.
...
دوباره شروع به پرواز کرد، با صدای وززز توی هوا چرخ می زد.
و به اطراف نگاه می کرد...
...

| 3:26 AM | link


Sunday, October 26, 2003

توی برق نگاهش می تونستی گذشته اش رو ببينی؛ لبخندی مستتِر روی لبانش بود. با موهايی بلند که در نور برق می زد. پکی به سيگارش زد و بهش خيره شد.
-رويش را برگردوند.
-انکار کرد.
-تمايلی نداشت،
-از جايش بلند شد،
با قدم های کوتاه و با صدای بلند پاشنه های کفش، با فاصله ای خيلی کم، از کنارش رد شد. طوری که موهايش صورتش را لمس کرد.
-از صندليش بلند شد و برای گرفتن نوشيدنی به سمت پيشخوان رفت.
از کنار پيشخوان بهش نگاه کرد.
-لبخندی تحريک آميز.
و يه پک محکم به سيگارش زد، با خم کردن گردن رو به بالا.
-جوابی نداد.
- به سمتش اومد، می دونست که تقريبا موفق شده.
-نگاهش می کرد
-دستش را دور کمرش حلقه کرد و به سمت خود کشيد.
...
همراهش رفت
...
توی خيابانی که از نبش ميدون شروع می شد و پر بود از کوچه های بن بست، و آپارتمان های تاريک بود...
...
توی آپارتمان شماره ی **از خيابان **** ****- آپارتمانی به مساحت 120متر و دارای سه اتاق خواب که يکی جدا از بقيه پشت سالن 7متری و با درگاه باريک در قسمت انتهايی سالن قرار داشت. اتاقی که آن شب را شاهد بود.
شغلی کراهت آور.
...
ساعت 3:15 بامداد روز بيست و هفتم اکتبر بود...
...
و صبح، جنازه ی زن فاحشه، که در اثر خفگی مرگ رو ملاقات کرد، با مو های بلند، و لب های کبود، جلوی مغازه ی قهوه فروشی، نبش ميدون ديده شد.


پی نوشت: در آخر برای خالی کردن ذهن خواننده و توجه نکردن او به جزئيات داستان- و فقط به همين منظور- نويسنده اين عبارت را به انتهای داستان اضافه می کند:
-- پاريس، سال 1873

| 12:55 PM | link